عوارض دلتنگی یا یه نقطه ته همه چیز...

بهم میگی: "آرنور... آرنور بلند شو." من سرم گیج میره. میشنوم کسی با وحشی گری میکوبه به در. همه چیز همراه با اون کوبیده میشه تو صورتم. بوم بوم بوم. بس کن لعنتی. به پام افتادی و گریه میکنی: "داری اشتباه میکنی. ما دیوونه بودیم." تو میگی نباید اینجا میبودیم. من چشم هام غرق خونه، حرف هاتو که میشنوم قلبمم غرق خون میشه. سرم گیج میره. بوم بوم بوم... بس کن لعنتی. گریه ام میگیره. نعره میکشم از درد. تو گریه میکنی. صدای گریه تو و بوم بوم بوم... با دو دستم روی میز میکوبم. با تمام قدرت. بارها و بارها. میز میشکنه. به سمتم میای تا جلومو بگیری. دستت رو دستم. مثل همیشه لطیف ترین شکل هر بودنی. نگاهم به نگاهت میفته. نباید اروم بشم اما نگاهت... هواتو کردم. هوای بوسه هاتو...  یه قطره مثل حلزون تو قلبم... صداش میون بوم بوم بوم های وحشتناک، میون سرگیجه ام تو گوش میانی قلبم میاد. آرزو که عیب نیست. تو آرزوی منی، یه آرزوی نجیب. یه چیز شکل رنگین کمون تو هوای بورانی. یه چیز قشنگ تو یه عالمه کثافت. مثل بازتاب نفس صبح دم تو هوایی که همیشه شبه. اما تو گریه میکنی. من میلرزم. اینجا دیگه خبری از مردونگی نیست. یه نقطه ته همه چیز... سرگیجه دیگه حالمو میزنه. سیگارمو روشن میکنم. تو هق هق ات رو تموم کردی، اما هنوز صورتت پر از اشکه. بوم بوم بوم. خفه شو لعنتی، خفه شو... عصبی یه پوک عمیق میزنم. میدونم الان میریزن اینجا. سیگار رو روی گوشه ی میز شکسته با قدرت فشار میدم و حرصمو روش خالی میکنم. سرم گیج میره. تو با گریه میگی: "حالت خوب نیست آرنور." من کثیف تر از اونی بودم که تو رو آرزو کنم. دو طرف دست هاتو میگیرم و تکونت میدم و نعره میزنم: تو منو دوست داری؟ نه نه چرا باید منو آشغال رو دوست داشته باشی؟ چرا باید یه قاتل کثافتو دوست داشته باشی؟ با عصانیت تکونت میدم و در نهایت به عقب هلت میدم. میفتی زمین. نعره میکشم. پشیمون میشم. هق هق ات توی اتاق میپیچه. سرم گیج میره. میام سمتت. نفهمیدم کی در شکسته شده. بوم بوم بوم. میام سمتت. میان سمت من... هق هقت تو گوشمه. ریختن دورمون. دور میشم ازت. همهمه همهمه... هی کنارت شلوغ تر میشه. میشنوم که هی میگن: چی مصرف کرده؟ تو نگاهت به منه. ازت دور میشم. یه قطره مثل یه حلزون تو گوش میانی قلبم یه چیزهایی رو نجوا میکنه. حلزونی که هیچ وقت به خونه اش نمیرسه. جاش همیشه همون جاست. بوم بوم بوم. بوم بوم بوم...



+ دلم برای نوشتن اینجا و پست گذاشتن تنگ شده بود. مثل کسی که به کسی میخواد بگه دوستت دارم ولی حرفشو میخوره و چیز دیگه ای میگه،‌ با دیدن لیست وب هایی که دنبال میکنم، تصمیم گرفتم با اسم وب یا عنوان پستشون چیزی بنویسم.

+ از همین تریبون یه معذرت خواهی هم خدمت بلاگر آرنور عرض میکنم.

مار چلو
۰۶ ارديبهشت ۱۲:۲۷
از جمله اول جا خوردم.
اما رسیدم آخر انقدر جذب جملات و خطاب ها بودم که آرنور یادم رفت.
بنویسید بانو بیشتر و بیشتر ! حتی هر روز یک پست به مانند قبل ‌.چه معذرت خواهی ؟!
به شدت ذوق کردم.
بوم بوم ...
پاسخ :
واقعا حس خیلی خیلی خوشایندی داره شنیدن این چنین جمله ها :)
سعی خودمو میکنم بیشتر بنویسم و امیدوارم این طور بشه.

ممنون :) منم با دیدن کامنتتون ذوق کردم
حورا رضایی
۰۹ ارديبهشت ۱۸:۰۱
فکر کنم دو بار این متن رو خوندم، یکی دو شب پیش.
نمی‌دونم بقیه خصوصی فیدبک دادن یا نه؛ ولی به‌نظرم باید می‌اومدم می‌گفتم خوب بود، و آرزوی موفقیت می‌کنم.
پاسخ :
:)
ممنون 
فرشته ...
۱۲ ارديبهشت ۱۱:۵۲
من‌ اول با دیدن عکس فکر کردم با اسم وب‌ها هایکو درست درست کردید بعد پست رو خوندم متوجه شدم :)
خیلی دوست داشتنی بود :)
پاسخ :
این قدری هایکو بلند نیستم که از این کارها بکنم :)
ممنون :)
زهرا طلائی
۱۷ ارديبهشت ۰۹:۱۸
اول باید دعوا کنیم که چرا کم می نویسی اونم وقتی این قشنگ و شگفت انگیزی
دوم اینکه خیلی خوب بود و کلی دلم رفت
پاسخ :
:)) 

ممنون.
کلی لبخند شدم وقتی دیدم نوشتی "کلی دلم رفت" :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
...
ماه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان