چالش طوری

لیست کردن کارهایی که هیچ وقت جرئت انجامشو نداشتم، چیزهایی که حتی نمیشده بهشون فکر کنم  یا هر چیزی که قوانینی مانع از انجامشون میشده، کارهایی که مال من نبوده یا نمیدونم هر جمله دیگه ای که باهاش تعریف میشه.

*روبروی صد نفر میشستم و بهشون میگفتم دوستشون دارم.

*از پنجره ماشین در حال حرکت سرمو بیرون میبردم و جیغ میزدم.

*تو تاریکی ساعت ها میون راه پله های یه ساختمون بلند میشستم و پله ها رو بالا پایین میکردم.

* الکل مصرف میکردم.

*با حالتی که دوست دارم سیگار میکشیدم.  

*با پسری که تو کتابخونه با پرستیژ خاصی در حال انتخاب کتاب بود، حرف میزدم.

*نصف شب ها از خونه بیرون میرفتم.

* هر زمان و هر جا که دوست داشتم روی زمین و اسفالت دراز میکشیدم.

* به بعضی از مردا با صدای بلند و با تنفر میگفتم چقدر بوقن!

*یه زد و خورد حسابی و دعوای خیابونی رو تجربه میکردم.

*خودمو از ارتفاع پرت میکردم پایین.

*با سرعت خیلی زیاد با ماشین تو یه مسیر خلوت میروندم.

*تنهایی مسافرت میرفتم.

*میرفتم و به خانوم رجبی میگفتم چه آدم مزخرف و غیرقابل تحملیه.

*یه روز بی خبر از همه میرفتم و هر وقت که خواستم برمیگشتم.

*موهامو قرمز یا آبی یا بنفش یا... میکردم.

*رو دستم تتو میکردم.

*با لباس ورزشی صبح ها یا شب ها تو خیابون میدویدم.

*تنهایی میرفتم کویر.

*یه موتور خفن رو با سرعت زیاد میروندم.

*سرمو کچل میکردم.

*هر وقت دوست داشتم میون قفسه های کتابخونه میشستم زمین. یا میرفتم گوشه های دنجش و ساعت ها همون جا میموندم. 

*میرفتم گیم نت.

*راحت مثل یه پسر تو محفل های پسرونه میرفتم.

*روی تمام جدول های کنار خیابون دنیا راه میرفتم.

*از بعضی حس ها و تصویرهای دوست داشتنی که تو لحظه اتفاق میفته عکس میگرفتم.

*راحت و به دور از خیلی ملاحظات تو وبلاگم مینوشتم.

*هر وقت نیاز داشتم سوار ماشین میشدم و میزدم به جاده. نه برای رسیدن به مقصدی، فقط برای این که یه جا وسط جاده بزنم کنار و از یکی از کوه ها بالا برم، کمی بشینم و چای بخورم.

+شاید چیزهای بیشتری باشه ولی الان به یادم نمیاد.

۲ نظر

اما انسان ها...

جنگ خسته بود؛ بسیار خسته. دیگر طاقت دیدن خودش و انسان ها را نداشت. کفش هایش را به دست گرفت و به سمت ناکجا دوید. اما انسان ها... امان از انسان ها...

۳ نظر

.

انسان خسته نیست

به ستوه آمده است...


انجمن شاعران مرده

ن.ه کلاین بام 

۲ نظر
...
ماه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان