قسمت اول/ دو ماه و نیم :)
خیلی وقته که اینجا چیزی ننوشتم. فکر میکنم خیلی عوض شدم. چیزهایی که دوست داشتم، علایقی که دنبال میکردم، وبلاگم، حتی آهنگ گوش کردن و خیلی چیزهای سادهی دیگه، حالا بیاهمیت یا دورن. نباید اینطور باشه، اما انگار یهو جای همه چیز تغییر میکنه. من متاهل شدم؛ هنوز به گفتن کلمهی متاهل درباره خودم عادت نکردم. وقتی بهش فکر میکنم باورم نمیشه. زندگی خیلی عجیبه و البته الان، در کنار عجیب بودنش به شدت دوستداشتنیه. خیلی ساده است؛ من این مرد رو دوست دارم.
به نظرم، مهم نیست که به معنی واقعی کلمه چاق شدم، اولویتهام تغییر کرده و اینچنین از همه علایق و سرگرمی و... خودم دور افتادم، این روزها بخشی از این دوره زندگی منه؛ میپذیرمش، زندگی میکنمش و ازش لذت میبرم.