گوش کن؛ میشنوی؟ صدای خندهام آشنا نیست؟ آن دخترک در میان مزرعه آفتابگردان را ببین. بیا... بیا بگذر از این پرچینهای چوبی. نگاه کن... آسمان را میبینی؟ آبیِ آسمان فوقالعاده است.
گوش کن... همه چیز در دست باد است؛ همه صداها دست به باد داده اند. صدای خندهام و پیغام درخت، نجوای عاشقانه آفتابگردانها و گرمی لبخند آفتاب. چهچه و خنکی جویبار را چه؟ آن هم میشنوی؟
بیا... بیا گوش کن؛ دیر میشود... همه چیز دست به باد داده است.