صدا... اسمش را هم نیاورید. حالم را بد میکند. در حال انجام هر کاری که باشم شنیدن صدا متوقفم میکند. توانایی انجام هر کاری از من گرفته میشود؛ انگار که تمام عصبهای بدنم از کار میافتد و مثل یک ژلهی وا رفتهی اخمو میشوم.
کاش جایی وجود داشت که آدمها حرف میزدند و صدایی از دهانشان خارج نمیشد، مثل خلا. احتمالا آن روز و آنجا با دیدن دهان هایی که فقط بیهوده تکان میخورند، عمیقترین لبخندم روی صورتم جاگیر میشود و بدون هیچ مزاحمتی به کارهایم میرسم. تصورش هم لذتبخش است.