شرح احوال نویسی ای که خواندن ندارد یا نگاه کردن پیوسته

بوی انتظاری نامعلوم گرفته ام. پاهایم روی زمین نیست و در هوا معلقم. شبیه بادکنکی روی دست های خودم مانده ام. راه درست را فراموش کردم و نمیدانم چطور باید اشتباهات را جبران کرد. نمیدانم چطور باید حرکت کنم. برای همین تلخ و معلق گوشه ای ایستاده ام و ایستاده ام و ایستاده ام.


+ به شدت خواب آلود  نوشت اما، همچنان هر روز یک پست

دامنِ گلدار
۲۳ اسفند ۰۸:۴۹
از اشتباه‌ها باید عبور کرد، ولی معمولا در زمان خودش کار سختیه. فقط بعدش آدم می‌فهمه ارزش این همه فکر رو نداشته. بقول معروف هزار دلیل برای یک اشتباه آوردن میشه هزار و یک اشتباه. جبرانش هم نیاز به زمان داره به شرطی که بشه ناراحتی اشتباه کردن رو فراموش کرد و روی انجام کار و حرکت انرژی گذاشت. مشخصه مسئله من هم هست, نه؟ :)
+ این کامنت هم خواب‌آلود نوشت :))
پاسخ :
حرفات درسته.  
آره معلومه :)
مسئله اصلی من همون جبرانه. فکر میکنم اشتباه ها را پذیرفتم و هضمشون کردم؛ راستش زیادم پشیمون نیستم. جزی از زندگیمه دیگه. 
+ :) ممنون 
Haa Med
۲۳ اسفند ۲۱:۵۱
انتظار
انتظار
و باز هم انتظار...
و ای کاش یک نقطه ی بازگشتی در زندگی میبود برای جبران اشتباه هایی که کردیم.
پاسخ :
حتی اگه نقطه ای میبود، مطمئنا کارساز نبود. 
باید یاد بگیریم همین حالا، با همین شرایطی که برای خودمون ساختیم، راه درست رو بریم و جبران کنیم و چون بلد نیستیم، می‌ایستیم به انتظار؛ یه انتظار احتمالا بیهوده.
+ البته جسارت نمیکنم؛ درباره خودم عرض کردم.
مهر ارسنج
۱۸ فروردين ۲۱:۵۸
ی آدامس بذار تو دهنت و نجویی !
پاسخ :
اگه منظورتونو درست فهمیده باشم، 
آره دقیقا... 
مثل این که یه آدامس بذاری دهنت و نجویش
 و  قسمت بدش این که، هرگز تموم نشه.

+ هر وقت این عکستونو میبینم، یاد دزدهای دریایی میفتم. فقط یه چشم بند کم دارید. 
ببخشید دیگه :) از وقتی این عکسو گذاشتید میخواستم بگم، هی مراعات میکردم.
مهر ارسنج
۱۹ فروردين ۰۰:۴۶
قسمت بدترش هم اینه که اون آدامسه دیگه مزه ای نداره!

+ ئه؟ :)) نه، خواهش میکنم، استقبال میکنیم، مراعات نکنید :دی
پاسخ :
دقیقا


+ بله :) 
چقدرم که در نهایت مراعات کردم :دی 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
...
ماه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان