تو با تنهاییت تنهایی

تو با تنهاییت تنهایی و یه روزی برمیگردی، به خودت نگاه میکنی و میبینی مشکل خود تویی. حالا میمونی. هی از خودت میپرسی "این مشکل رو چطور باید حل کنم؟"

اولین قدم شاید این باشه که یاد بگیری خودتو دوست داشته باشی و خودت رو باور کنی. یاد بگیری صبح بلند بشی و به خودت تو آینه لبخند بزنی و زندگیت رو با اون لبخند شروع کنی. میدونی؟ یه لبخند میتونه آغاز منطقی ای باشه، اما یه انتظار، یه دست، یه آغوش، نه...



+ هنوز ناراحت پست منتشر نشده ی دیشبم که از شدت خواب آلودگی نتونستم کلماتشو درست کنار هم بچینم، بخاطر همین امشب پایین این پست حرفی از چالش نمیزنم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
...
ماه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان