داستان‌های سفر

یکی از چیزهایی که می‌خوام بهش برسم، اینه که سفر کردن بشه جزیی از زندگیم. در همین راستا، دلم خواست تا پایان سال بدون خانواده برم سفر. آروم آروم فکرهامو کنار هم چیدم تا برنامه رو اوکی کنم. ترجیحم این بود که اولین سفر رو تنهای تنها نباشم، مثلا با تور یا یه اکیپی برم. ادم سفر برو دور و برم نیست و اکیپی هم نمی‌شناسم. حقیقتا تنها بودن برای من راحت‌تر از سفر با توره. حتی تصور بودنم کنار آدمهای غریبه قشنگی سفر رو برام زهر می‌کنه، ولی، تورها رو چک کردم. هیچ کدوم چیزی درباره برنامه سفرهاشون تو بهمن نگفته بودن و خب، من نمی‌تونم خودمو بسپرم دست اتفاق که ایا بشه یا ایا نشه. به دوستمم پیشنهاد دادم، برخلاف خواست خودم، چون همسرشم میومد و خب، نشد. این‌ها که گفتم اهمیتی نداره، قسمت مهمش واکنش آدم‌ها به تصمیمم بود. دوستم وقتی باهلش درباره سفر صحبت کردم، فکر کرد یه سفر یه روزه‌ است و واکنشش طوری بود انگار من دانش‌آموزی‌ام که بخواد بره اردو و برای دست گرمی ببرنش تو باغچه‌ی جلوی مدرسه! بعدشم واکنش‌های ناامیدکننده‌اش ادامه داشت. جیم هم با واکنشش دلسردم کرد. کلی هیجان و ذوق و رویاپردازی داشتم. گاهی مسائل بی‌اهمیت برای ما، برای کسی واقعا مهمه. من از حالا بی‌قرار سفرم شده بودم. اما طرز برخورد بقیه ناامیدم کرد. تونمی‌تونی و تو نباید و نه نرو و... 

من سفرمو می‌رم، حتی اگه تا پایان سال نرم، بالاخره می‌رم، اما، آدم چقدر تنهاست...

 

+ دلم برای نوشتن تنگ شده. می‌دونم خوب نمی‌نویسم، اما، می‌خوام برگردم به نوشتن...

دامنِ گلدار
۰۶ دی ۰۷:۰۲
بیا برگرد بنویس لطفاً
از برنامه‌های سفر بنویس :)
پاسخ :
باشه :))
حتما. امیدوارم اوکی بشه، بعد من بیام اینجا درباره‌اش بنویسم.


+ خیلی ازت ممنونم :) 
زهرا طلائی
۰۶ دی ۱۳:۲۳
خوبی عزیزم؟
دلم برات تنگ شده بود. لطفا بیشتر بنویس. منتظر سفرنامه‌هات هم هستم.
پاسخ :
خوبم :) ممنون 
حقیقتا منم همین طور :) 
سعی‌مو می‌کنم ^_^ ممنون واقعا بچه‌ها :)) 

امیدوارم جور بشه 
فاطمه م_
۰۶ دی ۱۹:۱۴
منم تابستون پاشدم تنها با یه تور رفتم سفر یه روزه. چون خسته شده بودم از اینکه هی از بقیه بپرسم و نتون یا نخوان که بیان. نمی‌تونم بگم خوش گذشت ولی بد هم نبود. با همسفرا آشنا شدیم و بین‌شون مثل من هم بودن که تنها اومده باشن.
می‌خوام بگم اگه تور مناسبی پیدا کردی امتحانش کن حتما. تجربه‌ی خوبیه.
پاسخ :
ممنون که از تجربه‌ات گفتی :)
می‌دونی؟ برقراری ارتباط با دیگران خیلی برام راحت نیست، ولی در مجموع، جز چالش‌هاییه که موافقم خودمو بهش دعوت کنم.
مــاهان (ف.چ)
۰۸ دی ۱۷:۳۶
به من بگو، دوتا "اگر" خیلی ساده دارم. "اگه" توی ترم دانشگاه نباشه و "اگه" پول داشته باشم، میام. ^_^
پاسخ :
تعارف سرم نمی‌شه‌ها، جدی می‌گیرم :))
دو تا اگه‌ی مهم :) 
من پایه‌ام، از قبل هماهنگ کنیم، برای هر دو جور شد، بریم. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
...
ماه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان