لحظه‌ها و کارهای ساده

چقدر چیزهای ارزشمندی داشتیم و حواسمون نبوده. اون لحظه‌های ساده، اون با هم بودن‌های ساده، اون خنده‌های ساده، چقدر زیاد مهم و حیاتی بودن. حالا می‌شینم اون عکس‌های ساده از لحظه‌های معمولی رو نگاه می‌کنم و دلم تنگ می‌شه. بعد می‌بینم قلبم برای این حجم از دلتنگی چقدر کوچیکه.

می‌دونی؟ حالا  حتی  به پایین اومدن با پله برقی، نگاه کردن خودم تو آیینه بیرون از خونه، سلام کردن به یه آدم آشنای دور، یه طور دیگه نگاه می‌کنم. می‌خوام یاد بگیرم حتی چیزهای ساده و معمولی‌ای که معمولا تو روزمرگی‌هام گم می‌شن هم، مهم و ارزشمندن. می‌خوام تا جایی که می‌تونم حسشون کنم و ازشون لذت ببرم. 

مدت زیادیه تنها چیزی که می‌خوام همینه؛ رها باشم و از زندگی لذت ببرم. تو جمله‌ها خیلی ساده است، نمی‌دونم چرا نمی‌شه و نمی‌تونم...

 

بندباز **
۱۰ ارديبهشت ۱۰:۱۵
یه وقت هایی لازمه به هیچ چیزی فکر نکنیم... اینطوری خود به خود رها و آزاد می شیم و خودمون آروم آروم سر از لاکش بیرون میاره و به زندگی دلخواهش می چسبه.
پاسخ :
آره درسته، من واقعا گاهی تو یه سری مسائل خیلی به همه چیز فکر می‌کنم. یکم سخته، همین که نمی‌دونی اون "یه وقت‌هایی" یعنی کی و هم این که فکر می‌کنم اگه قبل کاری فکر نکنم، اشتباه می‌کنم و گند می‌زنم. کاش بتونم فکر نکنم و کمی از این حالت دست و پا بسته‌ای که تو ذهنم حسش می‌کنم رها بشم. واقعا رها بودن حس خیلی خوب و قشنگیه... 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
...
ماه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان